ماه دوم بارداری

جیگرمامان خیلی خوشحالم که هستی هرچند امسال عیدقرار بودبریم ترکیه ولی نشدمجبورشدیم بمونیم خونه تا من استراحت کنم امروز پنجشبه است ومن واسه هفتم فروردین ینی فردا وقت سونودارم واسه شنیدن صدای قلب کوچولوت که انشالله هزاران سال زنده باشی و زندگی کنی،اینروزا حاله من زیادتعریفی نداره ینی بعدازظهرا حالت تهوع دارم ولی بالا نمیارم که واقعا سخته برام... ازمرغ وغذاهای اونجوری بدم میاد لواشک وازاون ذغال اخته ها میخورم چون قبلا لب نمیزدم به اینجور چیزا،الان برام جالبه چجوری میخورم!

6هفته وسه روزگذشته (ینی هفته7)

راستی اسفندماه رفته بودم سونوکوچولومو دیدم فداش بشم من،هرموقع دل تنگت میشم به جواب سونو نگامیکنم میبوسمت

دیروزدهم فروردین هفته هفتم بودی رفتیم دکترسونوکرد(سونوگرافی دکترقادری)واسه شنیدن صدای قلب کوچولوت  138 باردردقیقه،بابایی ومن ازهیجان به همدیگه زل زده بودیم چقدلحظه باشکوهی بودخدایاشکرت به همه چشم انتظارات این لحظاتوعطاکن شیرین ترین ساعات زندگیم بودیه نی نی توی دلم داره زندگی میکنه ازاونموقع به بعدهمش دارم قربون صدقت میرم

بعدش دکترگفت یه ساک دیگه کنارساک اولی میبینه که بایدیکی دوهفته دیگه بیای واسه سونوگرافی. واااااااای تویه دوست کوچولوی دیگه هم داری،بعداینکه ازسونوگرافی اومدیم بیرون همسری تاج سری زنگ زد به مامانم خبرشو دادگفت بزاراولین کس من باشم که خوشحالش میکنم منم گفتم باشه

واسه 22 فروردین وقت دکتر دارم تااون موقع تودیگه حسابی بزرگ شدی مامان فدات بشه عزیزه دلم

این روزا حال مامان خوبه فقط مثه یه فیل می خورم شبا همیشه بیدارمیشم میرم wc وموقع خواب وگرسنگی حالت تهوع میاد سراغم سردردهم میگیرم

امروزدوشنبه 17 فروردین: لوبیای سحرآمیزمامان الان 8 هفته تمومه بابایی انقددوست داره که نگو! هرموقع ازسرکارمیادخونه میبوستت قربون صدقت می رهدلم واسه اون تاپ تاپ قلبت تنگ شده به خودت خوب برس میخوام خوشگل مشگل باشیا